معنی قایق پارویی

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

قایق پارویی

کرجی پارویی

فارسی به آلمانی

فرهنگ عمید

قایق

کشتی کوچک پارویی یا موتوری، کرجی، زورق،


قایق ران

رانندۀ قایق، کسی که قایق‌رانی می‌کند،
پاروزن در قایق پارویی،

لغت نامه دهخدا

قایق

قایق. [ی ِ] (ترکی، اِ) کشتی. (آنندراج). کرجی. بلم. ناوچه. زورق. قُفَّه. طراده.لتکا. قارب. ترکیبات: قایق ران. قایق رانی. قایقچی.


قایق رانی

قایق رانی. [ی ِ] (حامص مرکب) عمل و شغل قایق ران.

فرهنگ معین

قایق

(یِ) [تر.] (اِ.) کشتی، زورق.

معادل ابجد

قایق پارویی

440

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری